Go to Admin » Appearance » Widgets » and move Gabfire Widget: Social into that MastheadOverlay zone
بامدادخبر – مدرسه لیبرالی: تامِس هابز (Thomas Hobbes)، نویسندهٔ یکی از پر آوازهترین رسالههای سیاسیِ دنیا، در سال ۱۵۸۸ در «وست پوردت» در نزدیکی «مامزبِری» در انگلستان متولد شد. پدرش کشیش بود و او را پس از پایان تحصیلات مقدماتی در ۱۵ سالگی راهی آکسفورد کرد، تامِس جوان علاقهٔ چندانی به دانشگاه نداشت و تحصیلات رسمی را بیهوده میپنداشت. این اعتراض را سالها بعد در کتاب نامدار خود «لویاتان» بروز داد، او در این کتاب دانشگاهها را با نام «جایگاه تکرار سخنرانیهای بیارزش» خطاب کرد، اما در عوض به کاوش و تحقیق علاقهمند بود.
سرانجام هابز در سال ۱۶۰۸، پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه آکسفورد، به خدمت خانواده «ویلیام کاوندیش» درآمد و سالهای ۱۶۰۸ تا ۱۶۱۰ را در مقام آموزگار فرزند و البته وارث لرد کاوندیش که بعدها به «اِرل آو دونشر» ملقب شد، سپری کرد. همراهی با این خانواده اثری به سزا بر روند افکار و زندگی او داشت، در همین دوران بود که تامِس توانست همراه خانواده کاوندیش به دو کشور صاحب نام و مترقی زمانه، ایتالیا و فرانسه، سفر کند و از تحولات و پیشرفتهای علمی زمانه آگاه گردد همچنین با عدهای از بزرگان علم و ادب انگلیسی از جمله «فرانسیس بیکن» فیلسوف نامدار قرن هفدهم انگلیس آشنا شد. گالیله را در فلورانس دید، و در پاریس «مرسن» پایش را به محافل فلسفی و علمی گشود. و بدین ترتیب فلسفه کارتزین را شناخت، و به دعوت مرسن ایراداتش را بر فلسفهٔ دکارت در شکل مقاله ارائه کرد. این دوره در پرودن ذهن هابز و در تعیین دلبستگیهای فلسفیاش اهمیتی بیمانند داشت.
تامِس در انگلستان کار ادبی را پیش گرفت و «تاریخ جنگ پلوپونزی» نوشتهٔ «توکودیس» مورخ یونانی را به انگلیسی ترجمه نمود و ترجمهاش را در ۱۶۲۸ منتشر کرد. در تمام این مدت با «فرانسیس بیکن» و «لرد هربرت آو چربری» مراوده داشت، ولی هنوز به دنیای فلسفه وارد نشده بود. سالهای ۱۶۲۹ تا ۱۶۳۱ را بار دیگر در فرانسه سپری کرد، همان جا در هنگام دیدار از پاریس با اصول هندسهٔ اقلیدس آشنا شد، اما هابز هرگز نتوانست به آن درجه از دانش ریاضی که «دکارت» در سنی کمتر به آن دست یافته بود دست یابد. اما اهمیت این آشنایی در آن بود که همین فتح باب به هندسه سبب شد تا روش ایده آلش را در روش علمی بیابد. وقتی در پاریس زندگی میکرد توجهاش به مسائل ادراک حسی، نسبت احساس با حرکات اجسام کشیده شد. هابز در بازگشت به انگلستان دوباره به خدمت «کواندیش» درآمد، و از ۱۶۳۴ تا ۱۶۳۷ در اروپا زندگی کرد. او بعدها با «گاساندی» آشنا شد و تحت تأثیر او مادیگرا شد.
در سال ۱۶۳۷ نخستین کتاب فلسفیاش را به نام «رساله صغری» (The little Treatise) به رشتهٔ تحریر در آورد و در آن بینش مادی خود را از زندگی انسان آشکار ساخت.
هنگامی که هابز دل به فلسفه نهاد، پا به میانسالی گذاشته بود؛ ولی پیش از آن اندیشهٔ یک دستگاه فلسفی را در ذهن آماده کرده و طرح عرضهٔ آن را در ذهن پرورده بود. خاطرش ابتدا سخت به مسائل اجتماعی و سیاسی مشغول بود، از این رو نخستین رساله سیاسی او به عنوان «عناصر قانون» در سال ۱۶۴۰ به اتمام رسانید که به صورت دستنویس در حلقهٔ دوستان مطرح و دست به دست میچرخید. از آنجا که هابز در این رساله از حقوق مطلقه پادشاه دفاع کرده بود و با توجه به قدرت روزافزون پارلمان، از ترس مؤاخذه پارلمان از انگلستان فرار کرد و تا سال ۱۶۵۱ در فرانسه اقامت گزید. در فرانسه معلمی چارلز شاهزاده انگلستان را به عهده گرفت. چارلز بعدها شاه انگلیس شد. در این مدت دو کتاب مهم خود یعنی «اصول فلسفه سیاست» و «لویاتان» را به رشتهٔ تحریر در آورد. کتاب لویاتان مهمترین اثر هابز محسوب میشود و بسیاری از گروهها و جناحها و اقشار مختلف سیاسی و فلسفی همچون کلیسای انگلیس، کلیسای کاتولیک علیه آن موضعگیری کردند و حتی سلطنتطلبان به خاطر افکار هابز در این کتاب مبنی بر منشا غیرالهی سلطنت بر وی تاختند.
سلطنتطلبان تبعیدی در فرانسه وی را از محفل خود به خاطر انتشار این کتاب طرد کردند و او ناگزیر با حکومت کرامول صلح کرد و در همان سال به لندن بازگشت. در این دوران هابز در انگلستان چهرهای شناخته شده بود.
دو نوشتهٔ او نیز در ۱۶۵۰ به عنوانهای «طبیعت آدمی» یا «عناصر بنیادین سیاست» و «دربارهٔ جسم سیاسی» آماده و متن تمام این نوشته را «اف. تونیز» در ۱۸۸۹ تصحیح و منتشر کرد. او در ۱۶۴۲، سومین بخش از دستگاه فلسفی را به نام «دربارهٔ شهروندی» در پاریس انتشار داد.
در سال ۱۶۴۹ اتفاق تلخی در زندگی تامِس هابز رخ داد و چارلز اول پادشاه انگلستان را گردن زدند. هابز در سال ۱۶۵۲ با حکومت جمهوری از در آشتی درآمد و در خانه «ارل آو دونشر» زندگی آرامی را در پیش گرفت. به هر تقدیر جنگ داخلی که دلیل عمده بیرون ماندن هابز از کشور به شمار میآمد به پایان رسیده بود. در سالهای ۱۶۵۵ و ۱۶۵۸ هابز نخستین و دومین بخش دستگاه فلسفیاش را به نامهای «درباره جسم» و «درباره انسان» منتشر کرد. وی تا پایان عمر سرگرم متون ادبی بود و از جمله هومر را به انگلیسی برگرداند و کتابی در بارهٔ پارلمنت طویل نوشت. وی همچنین به مناقشه بسیار میپرداخت. بدین سان میان هابز و «برمهال» اسقف دِری، مناظرهای ادبی در باب اختیار و ضرورت درگرفت که در آن، هابز از عقیده به موجبیت دفاع میکرد. او همچنین درگیر مناقشهای با والیس ریاضیدان بود که «رد بر هندسهٔ هابز» را انتشار داد و خطاهای ریاضی هابز را به نقادی تند کشید. اولیای کلیسا به ویژه، به دستاویز ارتداد و الحاد بر هابز میتاختند. به هر روی، هابز که هم حکومت جمهوری و هم روزگار بازگشت استوارت را به سلامت از سرگذراند بود، کسی نبود که با مناقشات لفظی از پا دربیاید. تا زمستان ۱۶۷۹ زنده ماند و در نود و یک سالگی درگذشت.
هابز متفکری است که بهتر از همهٔ زندگیپردازان خود، جملهٔ آغازین زندگیاش را تقریر کرده است. وی در شرح حال خود مینویسد که «در سال {نبرد} آرمادای اسپانیا مادرم دو فرزند توامان به دنیا آورد، یکی هابز و دیگری ترس».
اندیشه سیاسی هابز
اندیشههای سیاسی هابز در کتاب معروف هابز، لویاتان Leviathan قابل پیگیری ست. هابز این نام را از تورات اقتباس کرده، لویاتان در تورات یک غول افسانهای است که هیچ موجودی به بزرگی و قدرت او وجود ندارد و کسی را توان برابری و مقاومت در مقابل اونیست. هابز دولت را نظیر این غول میداند و آن را انسان مصنوعی میخواند. اما این موجود از کجا به افکار سیاسی هابز راه پیدا کرد؟ جواب را باید در تشریح هابز از «وضع طبیعی» جست.
هابز پیش از هر چیز به تحلیل و تعریف انسان در وضعیت طبیعی میپردازد، وی بر خلاف «جان لاک»، انسان را موجودی عاطفی و سودجو معرفی میکند که بر اساس امیالش عمل کرده و برای رسیدن به مطلوباتش با دیگر انسانها به ستیز میپردازد، هابز امور گوناگونی را که میتواند مطلوب افراد باشد میشمارد تا نشان دهد که چگونه رغبت به این امور مایه اختلاف و ستیز اجتماعی میشود. از نظر او وضعیت طبیعی، «وضعیت جنگ» است، در وضع طبیعی، یعنی در حالی که قانون و دولت سر کار نباشد و جامعه سیاسی شکل نگرفته باشد این دشمنی و رقابت و قدرتطلبی بروز میکند و حالت «جنگ همه بر ضد همه» حاکم میشود. همین جاست که جمله مشهور خود را میگوید: «انسان گرگ انسان است.»
در چنین موقعیتی دیگر عدالت و ظلم معنای خود را از دست میدهند. وقتی قانونی حاکم نباشد و قراردادی میان اعضای جامعه وجود نداشته باشد بنابراین مصداقی برای ظلم و عدل نیز تحقق خارجی ندارد. از این رو به تشریح چگونگی وضع قانون و تشکیل حکومت میپردازد و «قرارداد اجتماعی» را مبنای تشکیل دولت و جامعه سیاسی میخواند.
هابز معتقد است افراد جامعه هنگامی به قراردادهای اجتماعی پایبند خواهند ماند که انگیزهای قوی و ضمانتی موثر در کار باشد و این انگیزه و ضمانت با دولتی قدرتمند در دستان یک یا چند نفر که آن را به لویاتان (غول) تشبیه میکند میسر میشود. لویاتان وظیفهاش تداوم امنیت جامعه از طریق اجبار آن به رعایت این قراردادهای اجتماعی است.
گردآورندگان: میثم مهرانی – الیاس خلج
—————————————————–
منابع:
۱ – تاریخ فلسفه اثر چارلز کاپلستون
۲ – ویکی پدیا