Go to Admin » Appearance » Widgets » and move Gabfire Widget: Social into that MastheadOverlay zone
ابوالفضل قدیانی
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ
آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است (سوره القصص آیه ۸۳)
اصحاب و دست پروردگان استبداد این روزها به واسطه آنچه یومالله نهم دی مینامند، ساز خوشرقصی کوک میکنند و پایکوبان و سرمست از جام حکومتی هستند که تضمین بقای آن را حاصل سفاکی و جنایت در عاشورای ۸۸ میدانند و مگر نه آنکه تا سالها پس از عاشورای حسینی، امویان روایتها جعل میکردند در فضیلت شادمانی و سرور در ایام عاشورا، جشنها بر پا کرده و مدیحه سرایانشان جنایت را «حماسه» وصف میکردند؛ پس اگر نزد امویان قتل امام حسین (ع) و یارانش در کربلا که قیام نکردند جز برای «اصلاح» امور جامعه حماسه است، چرا مداحان بارگاه حاکم جائر از «حماسه نهم دی ماه» مدایح نسازند و صله نستانند؟!
در فرهنگ مقاومت نهضت فلسطین، سالروز تاسیس اسراییل را نام «نکبت» نهادهاند و چه نیک است که ما طرفداران جنبش سبز نیز نهم دی ماه را که به تمامی نمایشدهنده حقارت و واماندگی استبداد در برابر خواست آزادیخواهانه ملت ایران است، روز «نکبت استبداد دینی» نام نهیم و همواره به یاد داشته باشیم که حقارت جائران در این روز از جمله اموری است که هرگز نباید از یادها فراموش شود چرا که فریاد و خطابه حضرت زینب (ع) در بارگاه یزید آن هنگام که پیروزمندانه بادهی فتح میپیمود چنان او را رسوا ساخت که تا امروز نیز کوس آن به گوش میرسد.
این روز «نکبت استبداد دینی» همچنین علاوه بر آنکه نشانهای است از عجز مستبدانه، حکایت از شکوه عظمت جنبش سبز ملت ایران نیز دارد چرا که بیشک یکی از عوامل برپایی نمایش مضحک و رسوای نهم دی ۸۸ را باید در حسادت مستبد ایران نسبت به راهپیمایی ملی میلیونی هواداران جنبش سبز به ویژه روز ۲۵ خرداد همان سال جستجو کرد. در واقع برگزارکنندگان مراسم نه دی که به خوبی از عدم اعتماد به نفس ولی فقیه خود آگاه بودهاند با ترتیب دادن این نمایش قصد داشتند به هر شکل ممکن عقده عمیق بخل و حسادت و کینهتوزی خود را اطفاء نمایند که البته داغ جنبش سبز آن چنان است که برگزاری صد نه دی دیگر نیز علاج کار نخواهد شد.
اما مستبد امروز ایران و دستگاه تحت امرش به واقع از این یوماللهسازی در پی چه هستند که هنوز پس از سه سال تمامی قوای خویش را بسیج میکنند تا این روز را گرامی دارند؟ پاسخ از نظر اینجانب برای آنان که اندکی با تاریخ استبداد در ایران به ویژه در دوره معاصر آشنایی دارند به راحتی قابل درک است.
مستبد همه چیز دارد جز مشروعیت مردمی، مستبد میداند که اگر تمام امکانات و داراییهای کشور را نیز تیول خود سازد آنچه او همواره فاقد آن است پذیرش از سوی قاطبه ملت است؛ بنابراین کوشش در جهت ارایه وجههای مردمی و مقبول عموم در صدر برنامهها و آرمان اوست. مستبد همچنین بهتر از هر کس دیگری میداند که نقطهی ضعفاش کجاست و پایههای حکومتش را چگونه همین عدم مشروعیت میلرزاند.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، رژیم پهلوی به راهی رفت که در آن همه چیز کسب کرد جز مشروعیت. محمدرضا پهلوی که از پشت گرمی دشمنان خارجی رهبر جنبش ملی یعنی دکتر محمد مصدق نیز بهرهمند بود پس از کودتا قدم به قدم جلو آمد و بساط استبداد خود را چنان گسترد که دیگر اثری از نظام پارلمانی نیمبند مشروطه به جای نماند. شاه کوشش میکرد تا به ازای از دست دادن مشروعیت حکومتاش به واسطهی آنچه پیشرفت و توسعه سریع اقتصادی میپنداشت با تامین رفاه و بهبود وضع معیشت مردم و کارآمد جلوه دادن حکومت کودتایی خویش رضایت عمومی را به دست آورد اما همگان دیدند که چگونه تمامی آن تلاشها و فعالیتها از آنجا که بر بنیان فاسدی نهاده شده بود، سرانجامی در پی انقلاب اسلامی و ضد استبدادی سال ۵۷ فرو پاشید و حکومت نامشروع کودتایی سرانجام سرنگون شد. وضع امروز جامعه ما نیز از این جهت مشابه به آن دوران است.
کودتاگران پس از کودتای ۲۲ خرداد علیه آرای عمومی و ارتکاب جنایات گسترده از کشتار گرفته تا حبس تمامی مخالفان و منتقدان، امروز پس از سه سال و نیم به هر طرف که روی میکنند با بحران مواجهاند. نظام از جامعه جهانی طرد شده است و سنگرهای او در خاورمیانه یکی پس از دیگری از دست رفته است. انسجام ظاهری چاکران دربار به پریشانی محض بدل گشته و هر چه فریاد وحدت بر سر آنها میکشد گویا گوشی برای شنیدن وجود ندارد. بحران اقتصادی و معیشتی به مراحل دشوارتری وارد شده و عدم کارآمدی که اکنون مبتنی بر کودتا هم شده است تصویری دایمی بر سر سفره اقشار مختلف مردم است. این بحرانها -و افزونتر از آنها که سخن از آن مقصود این نوشتار نیست- همچنین روزبهروز عمیقتر و گستردهتر خواهد شد. حاکم جائر نیز همانند محمدرضا شاه مخلوع به خوبی میداند که منشاء تمامی این بحرانها و گرفتاریها در عدم مشروعیت نظام اوست اما او نیز مانند دیگر مستبدان شهامت و درایت لازم برای بازگشت از مسیری که رفته است ندارد و از این رو میکوشد بدون پرداختن به اصل موضوع با توسل به شیوههای نخ نما و مندرس، مشروعیتی دروغین برای خود فراهم سازد که ۹ دی از جمله آنهاست و همچنین است ادعای انتخابات آزاد.
هفت سال پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد بحران اقتصادی که در سالهای ۳۸ و ۳۹ به اوج خود رسیده بود محمدرضای شاه مخلوع را بر آن داشت که در آستانه انتخابات مجلس بیستم اعلام کند که انتخابات به صورت آزاد برگزار خواهد شد. با این همه در حالی که رهبر منتقدان و مخالفان یعنی دکتر مصدق در حصر خانگی بود و احزاب و چهرههای منتقد امکان هیچگونه فعالیتی نداشتند این ادعا گزافهای بیش نبود. شاه مخلوع به جای آنکه مشکل خود را از طریق مذاکره و واگذاری قدرت به منتخب واقعی ملت و اصلیترین مخالف یعنی، «زندانی احمدآباد» حل کند، اندکی بعد در مرداد ۱۳۳۹ در گفتگویی منظور خود را از آزادی انتخابات توضیح داد؛ اظهاراتی که مطالعه مجدد آن عبرتآموز است و نشانی است از روحیه مشترک و حقارت مستبدانی چون پهلوی دوم و ولی فقیه امروز. شاه در آن مصاحبه گفت: «…در قسمت انتخابات فعلا آزادی به حدی رسیده است که بعضیها گذشته را به کلی فراموش کردهاند و فکر میکنند که مردم ایران خیلی زود همه چیز را از یاد میبرند. البته مردم بدین قبیل افراد و اظهارات آنها با نظر مزاح و شوخی نگاه میکنند ولی واقعا برای همه کس روشن است که اوضاع سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ (اشاره به جنبش ملی نفت و نخستوزیری مصدق) دیگر در مملکت قابل تکرار نیست…»
مشابه این عبارت را همین روزها بسیار میشنویم.
اعوان و انصار ولی فقیه و شخص وی که از هماکنون خود را برای مهندسی انتخابات ریاستجمهوری سال آینده آماده میکنند، دایما دم از آزادی انتخابات میزنند و وعده مشارکت حداکثری مردم در آن را میدهند که نشانهای خواهد بود از مشروعیت نظام استبدادی. اما رهبری نیز این نکته را از قلم نمیاندازد که انتخابات آزاد است مگر برای اصلاحطلبان واقعی و هواداران جنبش سبز. مستبدانی که هر روز ادامه حکومتشان برگ سیاهی است در تاریخ این مملکت و نیز ورقی دیگر در کارنامه جنایاتشان، عوض آنکه بر صفحه تلویزیون ظاهر شوند و عذر تقصیر به پیشگاه ملت آورند و خود را تسلیم محاکمهای عادلانه و ملی نمایند، به رهبران سرافراز جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی که قریب دو سال را در حبس غیر قانونی و ظالمانه به سر بردهاند پیغام میدهند که توبه کنند و فعالان اصلاحطلب غیر زندانی را کرارا به نهادهای امنیتی فرا میخوانند که بایستی از موسوی و کروبی تبری بجویید. در جریان همان انتخابات به اصطلاح آزاد مجلس بیستم نیز دربار میکوشید با آن دسته از فعالان جبههی ملی که با مصدق مرزبندی میکردند مذاکره کند و جواز شرکت ایشان در انتخابات را پس از اطمینان از وفاداری آنها به شاه به دست آنها بدهد. پدیدهای که امروز نیز به همان شکل در فضای سیاسی کشور در جریان است؛ موضوع اصلاحطلبان بدلی که از مدتها پیش در محافل و رسانهها طرح شده است به درستی اشاره به چنین رویکردهایی دارد.
اصلاحطلبان بدلی از هم اینک آمادهسازی میشوند تا در انتخابات شرکت کنند. قابل پیشبینی است که دربار آقای خامنهای به عنوان ستاد مهندسی انتخابات به اصطلاح آزاد، دست کم دو کاندیدا را با برچسب اصلاحطلبی روانه میدان انتخابات نماید تا بازیگران نمایش «استراتژی شکست دلخواه» باشند. بر اساس این استراتژی تنظیم شده برای اصلاحطلبان بدلی، کاندیداهای اصلاحطلب ریاست جمهوری از ابتدا به منظور شکست در انتخابات شرکت میجویند و در واقع همچون سیاهلشگرانِ ایفاکننده نقش «کتکخور» در فیلمهای فارسی عمل میکنند. همچنین از ایشان انتظار میرود که با حضور نامیمون خویش، تمرکز و وحدت اصلاحطلبان واقعی و هواداران جنبش سبز را مخدوش سازند. با این همه همچنان که در بوق و کرنا کردن روز نکبت استبداد دینی (نهم دی) مرهمی بر زخم پر عفونت عدم مشروعیت نمیگذارد، برگزاری چنین انتخابات فرمایشی نیز دوای درماندگی استبداد نخواهد بود.
رهبر کنونی نظام کودتایی باید بداند که بدون تن دادن به مطالبات سیاسی و اجتماعی جنبش سبز به عنوان فراگیرترین و موثرترین نیروی سیاسی مخالف و منتقد وضع موجود توانایی حل بحرانهای متعدد پیش رویش را ندارد. وی بایستی از تاریخ درس بگیرد و متوجه شود که کودتای ۲۲ خرداد و جنایات پس از آن را نمیتوان درز گرفت و دور زد.
آقای خامنهای اگر واقعا به دنبال حل بحرانها است بایستی نسخهای را که برای فلسطین و سوریه میپیچد، خود عملی سازد.
گفتگوی ملی و راهکار سیاسی در کنار انتخابات و رفراندم آزاد جهت نمایش خواست و اراده ملی دوای درد ایران امروز است. برای او بهتر است به جای آنکه بر طبل دروغین انتخابات آزاد بکوبد به حصر و حبس مخالفان خود از جمله رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی پایان دهد و معضلات خود را با مهمترین و جدیترین مخالفان و منتقدانش حل و فصل نماید که در این صورت دیگر نیازی به ناز و کرشمه پنهانی و خط و نشان کشیدن علنی برای جامعه جهانی و غربیها نخواهد بود.
از سوی دیگر دمکراسیخواهان و طرفداران حاکمیت ملی که امروز ذیل چتر متکثر و متنوع جنبش سبز گرد آمدهاند در مواجه با انتخابات آتی حتما به دور از تشتت و افتادن در دام فریبهای ریاکارانه جبهه استبداد میدانند که راه دشوار تحقق دمکراسی بدون قید و شرط و متضمن حقوق بشر به عنوان هدف نهایی جنبش سبز، مسیری طولانی است که مقطع انتخابات ریاستجمهوری بهار آینده تنها یک منزل از آن است و مبارزه بیوقفه مبتنی بر جنبش اجتماعی و تنیده شده در زندگی با امید و آگاهانه شهروندان هوادار پیش و پس از این انتخابات همچنان ادامه خواهد داشت.
ما أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ انیب
تا آنجا که بتوانم جز اصلاح نمىخواهم، و توفیق من جز به [اراده] خداوند نیست، که بر او توکل کردهام و به او روى آوردهام. (سوره هود آیه ۸۸)
زندان اوین بند ۳۵۰
دیماه ۹۱
منبع: کلمه
کمالی
۱۳۹۱ دی ۱۰ at ۱:۰۴ قبل از ظهر
شرافت و انسانیت چیزی است که با سرنیزه و جنایت نمیتوان به آن دست یافت.
Saeed
۱۳۹۱ دی ۱۳ at ۸:۴۳ بعد از ظهر
چه راحت اعتراف کردى مشکل غرب باایران ونظام فعلى نه انرژى هسته ایست ونه قضیه موشک هاست ونه حقوق بشروامثالهم بلکه اصل قضیه وحقیقت امرمشارکت دادن شماجنبش سبزهادرحکومت است وبس . چه خودگفته ایداگرنظام باشماوارد مذاکره ومعامله بشه وسهمى نصیب شماشوددیگه کشورهاى اروپایى وآمریکاباحکومت خصومتى نداردوتهدیدوتحریمى نخواهدماند
دوم اینکه اگربرمبناى حقایق وبارعایت اصول نقدمنطقى ومنصفانه مى نوشتیدبهترنبودازاینکه الان ازسرقصدوغرض وباوارونه نمایى حقایق ووقایع نوشته اید¿