Go to Admin » Appearance » Widgets » and move Gabfire Widget: Social into that MastheadOverlay zone
لستر کورتز (استاد جامعهشناسی در دانشگاه جرج میسون)
خلاصه مبارزه
بعد از به قدرت رسیدن ژنرال آگوستو پینوشه در یک کودتای نظامی و پر از خونریزی در سال ۱۹۷۳، جنبش اعتراضی مردمی در مخالفت با دیکتاتوری پینوشه شکل گرفت. این جنبش ظرف پانزده سال پس از کودتا، علیرغم ترورها، شکنجهها و «ناپدید شدن» بیش از سه هزار مخالف سیاسی دولت کودتا به حرکت خود ادامه داد. به منظور مشروعیتبخشی به حکومت خود، پینوشه فرمان همهپرسی را در سال ۱۹۸۰ صادر کرد و قانون اساسی جدیدی را با هدف افزایش قدرت رییسجمهور صادر کرد و در سال ۱۹۸۸ همهپرسی دیگری برگزار کرد تا جای خود را در دفتر ریاستجمهوری محکم کرده باشد.
جنبشی بیخشونت و مردمی در طول سالیان و تا همهپرسی ۱۹۸۸ بسیج شد. سه گروه عمده سازمانهای کارگری، دانشگاهها و کلیسا، پایههای اصلی این جنبش بودند. کنشهای استراتژیک و نوآورانهای که وسعت نارضایتی مردم را نشان میداد، مردم را به پیوستن به جنبش مقاومت ترغیب کرد. پس از بسیج گسترده رایدهندگان در سطح ملی، ناظران انتخابات و تظاهرکنندگان در کنار استفاده بهینه از رسانهها با گفتن یک «نه» محکم، کار رژیم پینوشه را تمام و او را از ریاستجمهوری خلع کردند. اگرچه پینوشه تا زمان دستگیریاش درسال ۱۹۹۸ در لندن، بر نیروهای نظامی تسلط داشت، اما در نتیجه این مبارزات بیخشونت و بسیج مردم برای تغییر، از زمان همهپرسی به بعد، به تدریج نهادهای دموکراتیک رشد کردند و در بستر جامعه شیلی نهادینه شدند.
تاریخ سیاسی
ژنرال پیونشه قدرت را بعد از یک کودتای نظامی مورد حمایت سازمان سیا و با هدف سرنگونی حکومت رییسجمهور دموکراتیک شیلی، سالوادور آلنده، در سال ۱۹۷۳ به دست گرفت. پینوشه بسیاری از افراد رده بالای حکومت آلنده را به قتل رساند و به کاخ ریاست جهموری حمله کرد. جایی که آلنده نیز در آن کشته شد. سفیر شیلی در سازمان ملل نیز در واشنگتن قربانی انفجار یک بمب شد. دیکتاتور جدید رهبران نظامی را از کار بیکار کرد، روزنامهها را بست، دانشگاهها را نظامی کرد و حتی آواز خواندن در عموم را غیرقانونی اعلام کرد. براساس گزارش نیویورک تایمز در دوران پینوشه بیش از ۳۲۰۰ نفر ناپدید و یا کشته و هزاران نفر زندانی، شنکجه و یا تبعید شدند.
کلیسای کاتولیک، در حالی که از مخالفت مسقیم با رژیم خودداری میکرد مصادیق نقض حقوق بشر مانند اعدام، شکنجه، «ناپدید شدن» و بازداشتهای غیرقانونی را تقبیح میکرد. (گزارش عفو بینالملل ۱۹۹۸) کلیسا تلاش کرد فضای سیاسی را در بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ باز نگه دارد. پروتستانها و کاتولیکها و گروهی موسوم به «در خدمت صلح و آزادی» SERPAJ برای حمایت از حقوق بشر در شیلی همکاری میکردند. آنها یک ماه بعد از کودتا، گروهی با عنوان کمیته همکاری برای صلح را تشکیل دادند. پس ازمنحل شدن این کمیته به دست پینوشه، کلیسای کاتولیک با ایجاد سازمانی به خانواده ناپدیدشدگان کمک میکرد و به صورت قانونی در برنامههای کمک به قربانیان، تهیه غذا و برنامه غذای کودکان نقش داشت.
اوایل ۱۹۸۳ با اوجگیری خفقان سیاسی و بحران اقتصادی، سازمانهای کارگری با افزایش نزاع در صنایع مختلف از جمله معادن مس که نقش حیاتی در اقتصاد شیلی دارد نشانههایی از مقاومت را نشان دادند. رییس کنگره ملی کارگری در یازده می۱۹۸۳، اولین روز اعتراضات را که حرکت مخالفان را در چشم رسانهها پررنگ کرد رهبری نمود. مخالفان در ابتدا به دنبال اعتصاب معدنکاران بودند، اما به زودی به خصوص بعد از محاصره معادن توسط نیروهای امنیتی رژیم، متوجه شدند که پاسخ رژیم بسیار خشن و خونآلود خواهد بود. پس در تاکتیکی هوشمندانه و تاثیرگذار به جای آن به دنبال کنشی غیر متمرکز و در سطح ملی رفتند و از همه شیلیاییها خواستند آنها را حمایت کنند. خواستند که کند رانندگی کنند، کند راه بروند، چراغها را در شب خاموش و روشن کنند، خرید نکنند و بچهها را به مدرسه نفرستند. راس ساعت هشت شب با کوبیدن قاشق و قابلمه سروصدا ایجاد کنند. این کنشهای کمخطرغیر متمرکز به باز شدن یخ مردم کمک و حس اطمینان را در میان نیروهای مخالف تقویت کرد.
با پایان سال ۱۹۸۳، ائتلافی به شدت دست راستی مرکب از MDR یا جبهه دموکراتیک مردم و MIR یا حرکت چپ انقلابی، حملات خشونتآمیزی را علیه رژیم پینوشه ترتیب داد. اوایل سال بعد با انفجار بیش از هفتصد بمب در سراسر کشور که حملههای متعددی در خطوط مترو و شاه تیرهای انتقال برق را نیز شامل میشد، اوضاع خشونتزا در این کشور بالا گرفت. پاسخ رژیم افرایش خفقان و حمله به مردان جوان بود. مخالفان بین دو گروه، تندروهای طرفدار خشونت در یک طرف و اتحاد دموکراتیک که از مبارزات بیخشونت حمایت میکرد تقسیم میشدند. در پی استفاده از خشونت، گروهی از مخالفان در طبقه متوسط از مشارکت در اعتراضات سر باز زدند. مقاومت بیخشونت تلاش کرد تا سازماندهی خود را در میان مردم حفظ کند. به ویژه SERPAJ که کلیسا از آن حمایت میکرد شبکهای از مخالفین ایجاد کرد و با آموزش و تدوین اهداف و استراتژی به مبارزات بیخشونت کمک کرد. در آگوست ۱۹۸۵ یازده گروه مخالف با کاردینال فرسنو و یک وزیر طرفدار پینوشه دیدار کردند. یک ائتلاف جدید با عنوان پیمان ملی برای گذار به دموکراسی شکل گرفت. این حرکت الهام گرفته از فیلم گاندی و جنبش همبستگی مردم لهستان، شعارهای سادهای چون «ما دستهایی تمیز داریم» را در دستور قرار داد. این شعارها توسط همگان سر داده میشد. از مردم شرکتکننده در تظاهرات در حالی که دستهایشان را نشان میدادند تا کشیشهایی که در برابر مکانهای شکنجه تحصن میکردند.
تاریخ طولانی دموکراسی پیش از کودتای پینوشه به ظهورجنبش «رای نه» کمک زیادی کرد و پس از «نه» رایدهندگان در همهپرسی سال ۱۹۸۸، راه برای پایین آمدن حکومت نظامی پینوشه و انتخابات ریاستجهوری و پارلمان در سال ۱۹۸۹ هموار شد. پینوشه به سادگی تسلیم نشد و تلاش کرد تا قدرت خود را احیا کند. اما به دلیل شکافهای زیاد در قوای نظامیاش این امکان را نداشت. پس از رفراندم، پینوشه رهبران حزب را فراخواند و یکی از آنها ژنرال فرناندو متهی اوبل در مسیر خود به روزنامهنگاران گفت که آنها رفراندوم را باختهاند و مخالفان جشن خود را آغاز کردند. پینوشه تلاش کرد حکومت نظامی اعلام کند اما افسر نظامی ارشد او حاضر به اجرای دستوارت او نشد. زمانی که به یکی از ژنرالها سندی دادند که به موجب آن کلیه اختیارات به پینوشه تنفیذ میشد او سند را جلو پینوشه پاره کرد و آن را بر زمین ریخت. او سپس رای مردم را پذیرفت و از ریاستجمهوری به زیرآمد اما در روندی پر ابهام قادر شد تا سال ۱۹۹۸ در راس قوای نظامی بماند. این کار اما روند گذار به دموکراسی را با پیچیدگیهایی همراه کرد.
کنشهای استراتژیک
ائتلاف وسیع و خلاقیت در طراحی آکسیونهای بیخشونت کمک کرد تا پینوشه از قدرت به زیر بیاید. شروع این اعتراضات حرکت مبتکرانه کارگران معدن برای تغییر اعتصاب به روشهای دیگری از اعتراض بود که خطر کمتری داشت. با تشدید مقاومتها و اعتراضات، خفقان از طرف حکومت هم افزایش یافت. سازماندهندگان مقاومت در تربیت نیرو برای مبارزات بیخشونت به ویژه در کلیساها و برای تظاهرات و سایر روشهای اعتراضی مانند کند رانندگی کردن، تحریم، جمعآوری امضا و نشان دادن نمادها فعال بودند. این کنشها علاوه بر اینکه حکومت را سر در گم و مغشوش کرد به مردم این امکان را داد که خودشان را نشان دهند. زمانی که پینوشه پیش از همهپرسی به مخالفان امتیاز استفاده از تلویزیون را داد، مقاومتکنندگان با استفاده از فرصتهای پانزده دقیقهای در تلویزیون نشان دادند که رژیم چگونه در انتخابات دست میبرد و نظارت بر صندوقها را در سطح کشور کنترل میکند. پس از رای «نه» حکومت پینوشه اعتبار خود را از دست داد و او در انتخابات ۱۹۸۹ شکست خورد و مجبور به کنارهگیری از قدرت شد.
برخی از کنشهای استراتژیکی که در جنبش بیخشونت مردم شیلی استفاده شد عبارتاند از:
• اعتصاب و سایر حرکتهای کارگری؛ فدراسیون کارگران معدن و کمیته ملی کارگران اعتصابات کارگری و آرام کار کردن را به کار بردند.
• سازمان مردمی SERPAJ که توسط کلیسا حمایت میشد کلاسهایی برای مبارزات بیخشونت برای گذار از ترس و متحد کردن مردم برگزار میکرد و با ارائه راهکارها و نمونههای موفق کمک کرد مردم به استراتژیها فکر کنند.
• استفاده از فضای سیاسی مستقل؛ اگر چه در ابتدا کلیسا مراقب بود حمله مستقیم و آشکاری به حکومت نکند، اما کلیسا به عنوان نهادی نسبتا مستقل توانست از فضای خود برای سازماندهی اعتراضات و حمایت از قربانیان استفاده کند. کاردینال سانتیاگو تلاش کرد نقش میانجی بین حکومت و نیروهای مخالف را بازی کند و همهپرسی که به برکناری پینوشه انجامید از حمایت و اصرار رهبر کاتولیکهای جهان ژان پل دوم برخوردار بود.
• تظاهرات؛ تظاهرکنندگان شجاع با راهپیمایی در خیابانها با پذیرفتن ریسک بسیار بالای آن، شکنجهها، ناپدیدشدنها و قتلها را در خیابان علنی کردند.
• آواز خواندن؛ مردم شیلی با خواندن آواز و تکرار: «اون داره میره، اون داره میره» پینوشه را وادار کردند آواز خواندن در خیابان را قدغن کند.
• برنامههای تلویزیونی و آگهیها؛ در آستانه همهپرسی، مخالفان میتوانستند از فرصت پانزده دقیقهای روزانه برای انتشار اخبار شکنجه، ناپدیدشدنها و سایر نقصهای حقوق بشر استفاده کنند و با نشان دادن وسعت مخالفت، مردم را به ایستادگی و دادن رای نه تشویق نمایند.
• سازماندهی انتخابات و تشکیل ائتلاف بیخشونت؛ زمانی که پینوشه با آنچه به «تظاهرات انتخابات» تعبیر شد با هدف نشان دادن محبوبیت دیکتاتوریاش موافقت کرد. مخالفان با تشکیل ائتلافی فراگیر از مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک عبور کردند تا رژیم پینوشه را از مشروعیت بیاندازند.
مردم شیلی در کاربرد تاکتیکهای بیخشونت بسیار خلاق بودند و در حالی که رژیم دائما آنها را به سرکوب تهدید میکرد، آنها با روشهای مختلف نارضایتی خود را نشان میدادند.
• کندی در حرکت؛ در این کنش مردم چه به صورت پیاده و چه به صورت سواره در یک روز مشخص و با هدف نشان دادن اعتراضشان با کندی حرکت میکردند.
این کنش به سرعت به دیگران منتقل میشد و برای حکومت غیر قابل رد یابی و سرکوب بود. پس از اعتصاب معدنچیان و قطعیت این موضوع که اعتصاب به حمام خون تبدیل میشود، تاکتیکها و کنشهایی که ریسک پایینتری داشت و درصد بالاتری از مردم میتوانستند در آن شرکت کنند مورد توجه قرار گرفت.
• به هم کوبیدن کاسه و بشقاب و قابلمه و قاشق راس ساعت هشت شب در سراسر کشور، به ویژه سانتیاگو.
• اعتراضات آرام هنرمندان؛ هکتور نوگوارا کارگردان تتاتر میگوید: «ما وقتی هملت را اجرا میکردیم روابط هملت و کلادئوس، شاهی که کشت تا شاه شود را پررنگ جلوه میدادیم. بسیاری از زنان از طریق کارگاههای هنری جذب جنبش شدند.
وضیعت امروز
قدمهای زیادی که برای پشت سر گذاشتن حکومت دیکتاتوری نظامی در شیلی برداشته شد موفقیتآمیز بود. از جمله محکومیت چند افسر نظامی و تشکیل کمیسیون حقیقت و آشتی. گذار بیمشکل نبود اما پینوشه از قدرت خلع شد. اگرچه دادگاه عالی شیلی راه را برای محاکمه پینوشه هموار کرد اما مرگ او این تلاشها را بیسرانجام گذاشت.
دموکراسی شیلی با قوه مقننهای متشکل از دو مجلس (شورا و سنا)، قوه قضاییهای مستقل و مطبوعات آزاد حفظ شد. در اصلاح سال ۲۰۰۵ قدرت سیاسی، استقلال نیروهای نظامی حذف شد و رییسجمهور قادر شد فرماندهان ارشد نظامی را تغییر دهد، کرسیهای غیر انتخابی از مجلس سنا حذف شد و دورههای ریاست جمهوری محدود گردید.
رییس جمهور سابق میشل بچلت (۲۰۰۶-۲۰۱۰) تلاش کرد تبعیض جنسیتی را کاهش دهد. در زمان وی قانونی به تصویب رسید که حقوق ساکنان بومی این کشور را تامین میکرد.
* متن اصلی این یادداشت در تارنمای «مرکز بینالمللی مبارزات بیخشونت» (ICNC) منتشر شده است.